***یاس***
عشق یااااس!!!
 
 
جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : فرنازجون

 یکی دو روزیه که چشمات به آفتاب
باز شدن ، حالا دیگه شروع داستان توئه
مادر و پدرت مثل پاسدار
دیگه دور و بر تو ان و چشم به آسمان

نـیـا به خــــدا

میگن اینو که بچه سالمه
تو دورش کن از هرچی ظالمه
گریه میکنی میدونم من شیر بهونه ست
اشک تو واسه ورود به این زمونه ست
تو 9 ماه رو تو تاریکی سر میکردی
بدونی کجایی ، همین الان برمیگردی
تو فردا ، دریای دردا رو دریاب
تنهای تنها هستی تو

بدون اینو پـــس

تو وقتی رفتی ، به سمت سختی
یا درگیر هستی ، تو دست تقدیر و ، بعد میفهمی
فردی " زخمی ، غمگین ، تسلیم " هستـــی


بخواب با صدای من تا بنویسم
از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
از فرداهای دور دست زندگی


اگه پسری ، بابا میگه این عصای دسته
اگه دختری ، میمونی توی فضای بسته
حرف یاس ، حالا به حقایق وصله
تولد تو ، فقط واسه بقای نسله
پس بهت ، همینو میگم و میرم
که اینه رسم زمین بی رگ و بی رحم
یه چیزی داری می بینی و میگی عالیه
اینجا عصر آدمای دیجیتالیه
هرکی میاد واسه کمکت دست بگیره ،
فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره
گریه ها واسه ت همه واسه ریاست
دوستی که ، قبل گریه داشت پیاز پوست میکرد
ما میخوایم گلوی همو با حرص ، بدریم
انگار از همدیگه طلب داریم ارث پدری
تو نمی تونی چیزی بگی بابایی بدونه
گریه کن تا مامان واسه ت لالایی بخونه


بخواب با صدای من تا بنویسم
از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
از فرداهای دور دست زندگی


منو ببین ، دیگه پر ِ حرفه چهره م
گلوم میسوزه از مزه ی تلخ شعرم
گوش بده ، حالا که توی اوج حرفیم
به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی
ولی ، بدون خیلی زود پیر میشی
توجه کن که خیلی زود دیر میشه
عاقبت تولد تو اجله ، میدونی ؟
چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی ؟
معصوم و زیبایی ، با دل پاک داری امید
مثل ماهی قشنگی تو آکواریومی
تو کاش بدونی ، که پاک بمونی
وجود خودتو ذره های خاک بدونی
چه تو روز روشن و چه آسمان تاریک
به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری
توی دنیای پر ِ درد و خشونتی
ولی حالا که اومدی پس :
خـــوش اومــــدی


بخواب با صدای من تا بنویسم
از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
از فرداهای دور دست زندگی

بخواب با صدای من تا بنویسم
از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
از فرداهای دور دست زندگی



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : فرنازجون

 کسی چی می دونه از فردا

 

پس الان ، هدفونتو بردار
افکار ، اشعار ، بگم از دردام
الان
از خواب ، برپا
دریاب اشکام ، حرفام
سنگ صبورم آهنگ
من از درد درونم با غم خوانم
درد دلم با تو بشنو
چند جمله بگم با تو :

بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت ، غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود
در هر قدم یک دشمن
من از ترس اعتماد رو در خودم کشتم
با خشونت به من می گفتن خوش اومد
منم از اون رفتارها خونم به جوش اومد
ما دیگه همه چی رو از دست داده بودیم
سرمون کلاه رفت ، ما چه ساده بودیم
به یاد روز می افتم که با دستبند
بابای خوبم رو می گرفتن از من
پس من رسما تنها شدم
از غم خلوت کردم با خودم
چیزی که در د آورد اون روزا قلب ماها رو
که اونا آوردن حکم جلب بابا رو
هر چی ازشون ، وقت خواستم من
می گفتن : " نه " ، ناز کردن
ورشکسته شدیم ، آره
کار خدا بود اون همه چک رو پاس کردن


بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود

بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود


بقیه رو ادامه میدم من الان صریح
یه پای ما خونه بود و یه پا کلانتری
ما هم ساکت نبودیم آره بنابراین
فکر نکنین که ما پسر پیامبریم
یکی از طلب کارا رو که خیلی لجنه تو خلوت
رفتم بالا سرش مثل اجل معلق
فکر نکنی یاس هست مولکولی بیرحم
بچه های شما ازم الگو میگیرن
قاضی گفت چقدره طلبت ؟
گفت : هفت هشت تومن
خواستم با دستام بگیرم و خفه ش کنم
آره حرص ، بغض ، حس یه عقده ، یه نقطه تو قلبم ، نقطه ی سوخته
14 – 15 ساله بودم آره تو همین مرزا
با طلب کارا حساب کردم تومنی پنج زار
یکمی اعصاب ، راحت شد قرضا
رو دادیم و از چکا پاره کردی امضاها رو
فکر نکن بدبختیا رو من پیچیدمشون
از اون دور من سختیا رو میدیدمشون
و پیشرفت دور شد چقدر طنابش
بابا گفت دست بالا ببر پناه بهش


بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود

بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود


جیبامون پاک تر بود از قلب نوزاد
که پولی نمونده بود حتی دو زار
یه ماشین داشتیم از دار دنیا
که اونم رفت و شد مال دزدا
به صاب خونه با ترس گفتیم اجازه بشینیم ؟
چه سخت بود دوران اجاره نشینی
خودمو کشیدم بیرون حالا از ته گل
دارم می خونم برای شما از ته دل
وقتی همه سرمستن با عرق و ودکا
من در دستمه ورق و خودکار
رشد نکردم مثل علف هرز
پشت نکردم من به هدف سبز
انتظار کمک ندارم من از قرض الحسنه
کمک ؟ هه ، کمک یه ضرب المثله
از گفتن حرف " بله قربان " بیزارم
پس از الان دستمو رو قرآن میذارم
که به دست هیچ احدی آتو ندم
اگه تو بدی بلدی ، منم با تو بدم
این مشکل برا من یه تجربه بود
که به زبون HIP-HOP ترجمه شد


بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود

بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
پدر وقتی رفت غم از در اومد
قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
مشکلات ما همیشه در کمین بود

 



پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 23:25 ::  نويسنده : فرنازجون

 هه ه دلت گرفته ، میفهمم

منم مثل توام ، بد جوری غرقم
باور کن منم مثل توام
ولی می دونی ، نباید ناامید بشیم
نه ، باور کن بدتر غرق میشیم
این اجازه رو به خودت نده
نباید بزاری

[Yas]


نذاری که گره و گله
بره تو دلت و بره
بره که بگه به تو نمی تونی برسی بهش و
میگی بده به دل گله مند من امید و میگم بشنو اینو
حالا که یاس تو رو دید و
امید و میدم و می دونم معضل تو
اینم می دونم حل میشه ، کمی حوصله کن
چرا تو خودتی نگاه می کنی به چی ؟
منم مثل تو ندارم دیگه پولی به جیب
فکر میکنی فقط تو اسیر غم و غصه ای
بذار به تو نشون بدم همون پوستری
از بچه ای گرسنه که در حال مردنه و
یک لاشخور که هست در انتظار خوردنش
یا نگاه کن به اون سو که لازمه
بچه هایی که شدن دچار سوء هاضمه
یا منو ببین ، چرا راه دور بریم
برو از تاریکی ، همه چیو تو نور ببین
خیلیا سر خاک پدر ریختن اشک تمساح
بعد چهل به من نشون دادن خشم انسان
حالا جای اینکه بیان دست یتیم و بگیرن
می خوان ، من ، پست و ذلیل بمیرم
اونا بُر زدن ، همه ی فرصتم
من ساده بودم ، اونا منو دور زدن
وقتی سخته در آوردن یه نون ساده
هه ه ، منم و خرج یه خونواده


[Behzad]
خداوندا
هر قـــدم مـــن
با دستای تو ، حرکت میکنـــم
پس اگر ، من اینجا هستم
خواست تو بــــود


[Yas]

بذا مهمونت کنم من تورو یه جمله
دیدی که دلت میگیره تو غروب جمعه ؟
وقتی که میشینم به مرور عمرم
میبینم هر روز من مثل غروب جمعه ست و
بن بست و میبینم رو به رومه
طوری که آدم از ادامه دادن توبه کنه
زخم من ، نمی تونه بشه پانسمان
از تو خوردم ، اینم از شانس ما
یکی داره میگه که خودتو نباز مرد
برو دیگه بالای طبقه دوازده
نه اونقد داری مثل انصاری فضا بری
نه اونقد دزدی مثل شهرام جزایری
میدونی تیره روزی مثل سایه باز دنبالته
که ول کنی این زندگی رو
باز کن بالت و یــــاس
خودتو بکش و راحت کن
کار تو درسته و دیگه باید مرد
اما حسی میگه به این حرفا غلبه کن
به جاش ، تموم آهنگ و پر از کلمه کن و
قلمت و بردار و بگو که این دردا تو رو
آماده میکنه واسه ی فردا
آره من با درد ، خراشیده شدم
و در عوض محکم و تراشیده شدم
این که چیزی نیست ، من دیدم از این بد تراش
پله های ترقیه واسم هر خراش

[Behzad]
خـــداونـــــدا
هر قـــدم مـــن
با دستای تو ، حرکت میکنـــد
پس اگر ، من اینجا هستم
خواست تو بــــود

[Yas]
"گرونمایه ترین تجربه ها نزد یاسه
که وایساده کنار تو با عزم راسخ "
واضح واسه تو می خونه تا
بدونی یاس اومده بالا ز ویرونه ها
تو میدونی که مشکل تمومی نداره
نمیشه رو سرت افقی و عمودی نباره
این ماییم که با این دردا کنارآییم
وقت سختی صبر کن ، خشم و بزار پایین
تو دوراهی زندگی که راست و چپه
برو به راست ، اسم خدا باز رو لبت
هر اشتباهی واسه من و تو یه تجربه ، درسه ،
و خدا نمی رسونه بار کج رو به منزل
پس به کسب تجربه از صمیم قلب
مثل درخت پر از میوه بشیم خمیده تر

[Narration]


هه ه ... آره
باید اینو بدونیم ، که بدترین شرایط زندگی من و تو ، آرزوی یکی دیگه س
آره آره
آره ، دل همه ی ماها خونه ، ولی چه فایده برادر
باید رفت جلو ، باید رفت جلو
می تونیم برسیم
آره ، می تونیم برسیم
می رسیم
می رسیم
ما میرسیم بالا ، میریم بالا
میریم بالا

هه ه !

 

 

بـــه امـــیـــد ایـــــــران
واسه سه دیقه تو دلت را بده مارو
ما رو
تا من نشون بدم ایرانو رابطه ها رو
ها رو
اینا حرفای امروز و دیروزه برپا
ایران شده اسیر یه ویروس مرگبار
دیگه احتیاجی به حرفای سیاسی نداریم
دیگه به دشمنای خارجی نیازی نداریم
یه جنگ روانیـه حالا داخل ایرانـه
همه افتادیم به جون هم ، عاقل و دیوانه
با تنی خسته ، کوفته ، خشکیده ، میری
تا با مشکلات زندگی کشتی بگیری
وقتی می بینیم همو یه مشتی یار و یاور
وقتی رفتی میبندیم به فش خوارو مادر
نگاه ما به هم شده مثل قاتل
توجه نمیکنیم دیگه به حس باطن
دیگه دور و بر ماها پره حزب باده
هست باهات ، اگه داشته باشی استفاده
چه دخترا که تا میشنون اسم تاجر
میگن این بهترین کس واسه ازدواجه
عشق چیه بابا ؟! ... این حرفارو ولش
عشقو دیدی برسون سلام ما رو بهش
چه پدرا که به زیر بار هزینه رفتن
بچه ها فک میکنن پدرا وزیر نفتن

هرکس اسم خودشو بغل کرده
اینا پیشرفت نیست ، اینا عقب گـــــرده

[Rastin]
ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریـــاد
چون هستی من شده بر بــــاد

[Yas]
دیگه ریخته توی دل من هرچی درده
دلیلش به هفت سال پیش برمیگرده
روزای گریه و اشک و عزاداری
من تو فکر این که واسه مهمون غذا داریم !؟
به یکی گفتم ، تو بیا بین مردا یک باش
مهم نیست که پدرم ازت هفتا چک داشت
نصف پولو بده منصف باش با ما یه خورده
گفت طلبکار بابات بوده حالا که مـــــرده
خاطراتیه که تو دفترم می نویسم
قلم کلماتو میاره و می نویسم
اینا باعثه گلوم پر ِ از بغضیشه
که ببنده به دهنم راه اکسیژن
شاید بین ایران و خاطره م رابطه ای ندی
منظورم اینه از اینجا دارم خاطره ی بدی
ولی ، هه اینجا سرزمین و وطنمه
ایران تنها دلیل وجود بدنمـــه



[Rastin]
ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریـــاد
چون هستی من شده بر بــــاد



[Yas]
دیگه ترس برخورد و رفتار و روابط مـــا
داره کثیف تر میشه از هوای تهـــران
بعضی میــگن ، که ایــران ، یه قفسه باید
از اینجا بری تا بکشی یه نفس راحت
میگن اینا توی وجود ما رفته ارثی
ولی این برمیگرده به پول نفت و بنزین
که باعثه از نبودن امنیت مالی
توی سختیا بکنیم پشت همدیگه رو خالی
ولی بیا جلو ، خودتو بساز ، میتونی
چرا واسه پول همدیگه رو قصاص میکنیم ؟
هموطن به خدا من هستم ، به صعود تو راضی
پس بیا با هم بشکنیم این خطوط موازی


[Narration]
میدونم اینو
غروره ما ایرانیا ، به گذشته ی ماست ؛ به تاریخ ماست
ولی به خدا اون دیگه گذشته
الان ما چی هستیم ؟!
الان واسه آینده مون چی داریم ؟!
بیا هموطن
بیا دست همدیگه رو بگیریم
تا آینده ی ایران
به اسم من و تو افتخار کنه
...

 

 

 


پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : فرنازجون

 هیچکی نگفت یه دختر ِ تنها تو این شهر شلوغ

بین نگاه هرزه‌ ی ، مردم سر تا پا دروغ
چه حالی داشت وقتی همه آرزوهاش مرده بودن
وقتی که دستای پلید ، آبروش رو برده بودن
هیچ‌کی نفهمید چی کشید
وقتی که مرگش رو می‌دید
توی هجوم نعره‌ها ، هیچ‌کی صداش رو نشنید


[Yas]
بدون دروغ نیست این حرفا ، داره صحت
همه‌ ی ماها شدیم ، یه مار چار و سه خط
ماییم وارث درد ، ماییم باعث مرگ
غیرت ایرانیا رو صاعقه زد
حرفا بحثا رفت رو اعصاب ، شد کابوس بد
کم‌کم خواست به صدا در بیاره ناقوس مرگ
دختر ایرانی ، ناموس تو ، ناموس من
چرا کاری کردیم ، خودش بره به پابوس مرگ
چطوری دلمون اومد با آبروی یك دختر
ما بازی کنیم که زندگیش بشه مختل
تو کنج اتاق ، تکیه داده اون تنها
خدا اشک رو به اون ، هدیه داده بود شبها
ولی حالا شب و روز ، چشما تشنه‌ ی اشک
طوری که دیگه تموم شده بود چشمه‌ ی اشک
میگفت به خدا " ای خدای من ، فقط یه خواهش :
به من بگو همه‌ اینا فقط یه خوابه ! "
ولی خواب نیست ، دخترک بیدار بود
دخترک بازیچه‌ ی جماعت بیکار بود
بيمار شد ، از تهمت های کثیف و نابجا
ای خدا بده دختر رو از دسیسه‌ ها نجات


[Amin]
پس کجا رفته غیرت مردای این شهر شلوغ ؟
تموم شهر پر شده از مردم سر تا پا دروغ


[Yas]
بیمار شد از تهمت ‌های کثیف و نابجا
ای خدا بده دختر رو از دسیسه ‌ها نجات
تا به حال همچین بلایی سرت نیومده
که اگه بیاد ، میگی : " بلا از این بدتر اومده ؟ "
ولی کدوم ما ، جامون رو گذاشتیم جاش
که ببینیم چی میکشه ، ما هم بسوزیم پاش
کاش "یاس" میمرد همچین روزی نبود
که غیرت بمیره به دست یه خنجر عمود
خنجر به دست یکی بود ، ما همکارشيم
که توی جهنم ، ما هم با اون همبالشیم
خطاب به اون پسر که "چقدر میتونی کثیف باشی ؟
کاری که تو کردی ، بدتر بود از اسید پاشی "

تو که حاضری خود رو بکشی واسه حسین
تو که محرما سیاه میپوشی واسه حسین
حسین گفت : " اگه دین نیست ، باشیم آزادمرد "
نه واسه یه سی ‌دی کثیف کنیم بازار رو گرم
اون دختر ، زحمت ها کشید تا به شهرتی رسید
واسه لذت بردن از اسمش یه مهلتی بدید
گفتید "صحبتی جدیده ، نوبت همینه"
با سرعتی عجیب ، چه تهمتی زدید


[Amin]
پس کجا رفته غیرت مردای این شهر شلوغ ؟
تموم شهر پر شده از مردم سر تا پا دروغ


[Yas]
الکی تبصره نزن ، خودتو تبرئه کنی
تو عقل داشتی ، خود تو رهبر خودی
ولی دونسته خودت رفتی عقب گناه
پس بشین تو منتظر غضب خدا

ولی نه ماهی رو هر وقت که از آب بگیری تازه ‌ست
و بدون که راه واسه ی برگشت ، باز هست
باید راه بست به تبلیغ بیشتر
و سعی کرد برای تبدیل خویشتن
به انسان واقعی با همه‌ ی صفات
باانصاف و واقع‌ بین ، حاضر واسه‌ ی دفاع

میگم به اونایی که واسه باقی حق تشنه ‌ن
" شک نکن ! تو همین حالا سی ‌دی رو بشکن ! "

 

 

 



پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : فرنازجون

 عاشق این آهنگشم!!!!!

( ياس)

 

مي دونم که هرچي بگم يا نگم
واسه تو هيچ فرقي نداره
ولي اين از ما

 

( کامران و هومن)

بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو


( ياس)

برف داره فصل هاي قشنگ ما

فرق داره برق داره توي چشماي تو

غرق شده قايقم توي اشکاي تو

به درک که درکم نکردي

آره به درک که ترکم تو کردي

خاطرت تلخ اسمت قشنگ بود

تلخي اسمت روي زبون موند

بغض من هق هق عشق تو غايب

وجود تو سايه وجود من ضايع

جاي اينکه بگي دوست دارم رفتي از پيشم

حالا تو رو کم دارم

نگام به ساعت دنبال سايت

ميگم که شايد بگو که بايد

با اين حکايت اون منو کم داره بگو کمي غم داره

( کامران و هومن)

بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو

( ياس)

زير قطرات بارون ميرم با قدماي آروم

اشکم با قطرات بارون تو ميتوني منو کني آروم

ولي صد افسوس که نبودت اينجا حالا هست محسوس

دل من پر دلم از تو

نگو نميدوني ميدونم نيست مهم

حالا منم با صد خاطره

صد خاطره که واست باطله

آره صد در صد قاتل رابطه تو بودي

گول خوردم من از ظاهرت

رفتن تو يک کابوس بد

دارم ميرم به پابوس مرگ

اگه نواخته بشه روزي ناقوس مرگ

نزديک نشو تو به تابوت من

( کامران و هومن

بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو

( ياس)

دفترو وا کن قصتو جا کن

حرفاتو وا کن بغضتو وا کن

قصه ماماني هميشه درست بود

يادته ميگفت يکي بود يکي نبود

بوي اود پيچيده توي اين دخمه

چاشني چهرم هميشه اخمه

هر پوک که من از سيگار ميگيرم

تنهايي رو از اون ياد ميگيرم

چيزي نمونده برام غير استخون و پوست

دور برم پر دشمن ديگه نيست دوست

عاقبت ما با چند تا چشم شور

تبديل شده حالا به يه عشق شوم

تو با رفتنت همه چيو زدي شکوندي

عشق و به نفرت واسم رسوندي

تو به من بگو بد منم به تو ميگم خوب

بزار جفتمون بگيم به هم دروغ

 

( کامران و هومن)

بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
tell me
بگو منو کم داري بگو ، بگو کمي غم داري بگو
بگو




درباره وبلاگ


سلام من فرنازم!وعشق یاس!الهی من فداش شم!این وبوهم ساختم براگذاشتن تکست متن رپاش همین فداتووووون بووووووووووس.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ***یاس*** و آدرس yas0999.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 35473
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه